رمضون

ترم هم به خوشی به پایان رسید و قصه ما به سر نرسید
فردا ماه رمضونه خب بخاطر اسم پدر بزرگ مرحوم که اسمش رمضون بود به فاتحه بخونید
بعد میریم سر ماه رمضون
استدلال اینجانب اینه که اگر در زمستان پیامبر هم ماه رمضون تو تابستون بود عمرا کسی اسلام میورد! من شخصا از همینجااز برادران و خواهران خداحافظی میکنم چون اصن بعید نیست سیستم گوارشیمون نابود نشه! و بعد ملکالموت
حالا در هر صورت اگر هم نمردید زنده موندید اصن نگران نباشید سال بعد حتما میمیرید من که هنوز به سحر نریسیدیم گشنه دارم برگ میخورم چه برسه وقتی نهار نیست
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بارون

همین الان از مغازه دوستم(لیزرینگ مقوا اینا برای ماکته) اومد. تو راه سوار ماشین بودم یه آهنگ شاد گذاشتم بارون هم میومد خیلی حال داد، همت خلوت بود و بارون مثه سیل میبارید. انقدر لذت بخش بود که دور زدم برگشتم دوباره اومدم خونه، ساعت 1.5 بامداد بود و من توی خیابونای بارون با آهنگ شاد از همه چی لذت میبردم. واقعا تجربه باحالیه این موقع شب رانندگی زیر بارون :)
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

درختم

منم مثل درختا تنومندم محکمم ولی ساکتم
سبزم 
ولی یک ان برگهایم میریزد
و همه فصل زمستان میشود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حرف

٣روزه خبری نیست نه احوالی گرفتم نه احوالی گرفتن
کلا سکوت محض خودمم که حر نمیزنم
بابا هم که نبود با مامان هم که کلا حرفی ندارم
خیلی ساکت بود به هرکی هم زنگیدیم یا خاموش بود یا نبود یا اشغال بود یا کارداشت
خوبه دیگه دهنم انقدر بسته بود که وقت نهار و شام هم باز نمیشد 
گشنه میموندم و مامان جیغ میزد بچه از صب تا حالاا هیچی نخوردی بیا یچی کوف کن منم میگفتم بزا باشه میام
ولی بنده خدا مامان چشاش موند به در اتاق
حتی لپتابی هم نبود که مامان بگه پشو از سرش
دیگه حرفی نیست
حرف زیاده ولی بزارید برای اخر قصه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سلول

من خسته ام
از همه سلول ها
که درهایشان باز است
و من خیلی تنهام حالا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فرار

چقدر بده که آدم آیندشو در انتهای تنهایی ببینه وقتی میتونه تغییرش بده
ولی انگار من
عاشق توی گودال نتهایی خودم گیر کردم و حس فرار کردنم که....
نیست
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قهوه چی

قهوه چی یه قلیون علم کن واسم
امروز روز درد عزیز
فردا هم با این ابرها سر عزیز
قهوه چی خیلی وقت که به بودن فکر می کنم، اصن من هستم؟ جدی اگر نیستم بگو.
قهوه چی هرچی جاده خدا دادن ما گفتیم نه وایسا
کاش میشد اهل ریسک بودم کاش اهل سوز و ساز بودم
ولی همین نبودنم همین چشمان بی صدایم یک روز جوابم را نخواهند داد داداش
فردا که من موندم و زخمهای روی سینه نه این ریسک های نکرده و نه این چشمان بی ذوق جوابمو نخواهند داد.
آره قهوه چی
ما هردو توی زندگی سولفاته میشیم
آخرش پودر میشیم فوت میشیم و پخش هوا میشیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بروم

حالا درست که من بچه بدیم ولی به روم که نیارید :)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

rising

شاعر میگه

Any day can be the last day in your life
So make it an unforgettable time
Another sleepless night, and anxiety attacks
The doctor said you need some rest

But you're always on the run, tracing after a place to hide
You were born to your mum's shaking hands
The wolves are out tonight, and they're looking for a fight
As they run at the speed of light
It seems you're home again

شاعر هم گاهی اوقات حرف دل میزنه ها
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

درسی

این هم دانشگاهیام خوبن
2تان
وقتایی که بیکارن به درس خوندنم گیر میدن میگن بخونو نخونی کشتیمتا و اینا...
خلاصه انگیزه ای هست برای خودش در این بی انگیزگی من برای درس خوندن
واقعا از درس خوندن لذت نمیبرم.
کتابای تاریخ خوندن و کتابای آموزشی که دوس دارمو ترجیح میدم.
دستشون درد نکنه حداقل 2نفری هسن بگن درس بخون
2نفرن
ولی
کار 20 نفر می کنن
:)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰