امروز صب با یه سری عرب صبحانه زدم، ماست و روغن زیتون و قاط میزدن میخوردن :) بلاخره بهتر از فسنجون صباس! نه؟! :))
خدا اصن شانس و کلا آفریده واسه خارجیا، ما هم تخماشیم.
من از شمال بدم میاد ولی از دریا نه، من از سرما بدم میاد ولی از برف نه...
لطفا دیدتونو باز کنید
انگار پشت همه پنجره هایی، انگاری داری منو می پایی، ولی انگار اونی که دلتنگه منم...
یه زمانی دنبال این بودم که دل پدر و مادرم رو خوش کنم. الآن دنبال اینم که دل خودم رو خوش کنم.
راس می گن رفیق بی کلک مادر ها
امرو نهار قیمه بادمجون درس کرده بود دوستام بردنم بیرون فلافل خوردیم
شب عدسی، دوباره رفتیم بیرون املت خردیم
یه سری هستن انگار مجبورن بخندن آخه اگر نخندن غم دنیارو بر می داره
اونایی که تو جم از همه کمتر حرف میزنن، از همه بیشنر حرف دارن، اونا خیلی درد دارن، اونا داغونن
عاشق اونایی ام که وقتی می بینن تو جمعشون 2تا دوس دختر پسر دارن همو نگاه
می کنن می گه بکس پشید بیاید اینور کارتون دارم :) اونا...آخ اونا...
خوش بحال بالشتت، هر شب صورتش مال تو :(