۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

آریزونا

زندگی کردن در ایالت آریزونا در سال های 1970 تا 1980 یک رویدادیه که بدون شک بهترین آرزوی من در طول تمام زندگی می باشد. متاسفانه نه تنها کاملا در بدترین سال ممکن تاریخ هستی بشر بدنیا اومدم بلکه در جایی چشم به جهان باز کردم که حتا اسم یکی از شهرهایش هم وزن بوستون هم نیست چه برسد به آریزونا. متاسفانه یا خوشبختانه مادر پدرمم هیچ ربطی به خانواده سرخپوست های آمریکای مرکزی نداشتن. بله، در یک دوره ای تصمیم گرفتم ذهنم را سوار اولین پرواز فرودگاه زمان کنم و به دوره ای بفرستمش که لازم نباشد این همه فشار را تحمل کند. اگزکتلی، سال های 80 و 70 آریزونا آمریکا، اونجا یه خونه خیلی کوچیک با یک ایوون به سمت جاده گرفتم، یه یخچال با دو بکس آبجو، دوتا شیشه ویسکی و ... . یه بار هم بر جاده دارم و هر روز به آدم های تکراری و یه مشت هیپی ماریجوآنا میدادم که تو بار بزنن و با آهنگ light my fire-the doors برقصن. خب متاسفانه خیلی طول نکشید به دست پلیس ایالت متحده آمریکا دستگیر شدم. چند سالی زندان بودم و برگشتم. خونه ام بهم ریخته بود و دوست دخترم رفته بود و یک نامه گذاشته بود که "من نمی توانم سال ها بدون تو سپری کنم پس میرم با یکی دیگه که سال ها با اون زندگی کنم.." خب مهم این بود که سپری نکرد و رفت زندگی بکنه. خونه رو تمیز کردم و به سمت بار رفتم و در اونجا رو باز کردم  دوباره شروع به کار کردم و مشتری هایم را جذب کردم و دوباره آدم های قبلی جمع شدند.

خب من گیر کردم دیگه، من تا آخر عمر ترجیح می دهم در آریزونا، گرمترین، مزخرف ترین ایالت آمریکا زندگی کنم و حتی ترجیح نمیدم ساعتی برای دیدن یکبار دیگر محل خانه قدیممان برگردم به جای قبلی، اینجا، ذهن من، راحت باد معده در میدهد.

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

کفش های توسی و صورتیت

دلم که تنگ می شود، یاد کفش های توسی و صورتیت می افتم. 

یاد آن موهای لختت می افتم که سیاهیش دلنشین ترین سیاه دنیا بود.

یاد کودکیت، یاد راه رفتنت، یاد خندیدنت، یاد نفس کشیدنت، یا چین کنار چشمانت یاد ذره ذره ات می افتم. ولی حال دیگر در دسترس نبودنت مثل تلفن 110 شده است که در مواقع ضروری جواب ندهد.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰