قهوه چی یه قلیون علم کن واسم
امروز روز درد عزیز
فردا هم با این ابرها سر عزیز
قهوه چی خیلی وقت که به بودن فکر می کنم، اصن من هستم؟ جدی اگر نیستم بگو.
قهوه چی هرچی جاده خدا دادن ما گفتیم نه وایسا
کاش میشد اهل ریسک بودم کاش اهل سوز و ساز بودم
ولی همین نبودنم همین چشمان بی صدایم یک روز جوابم را نخواهند داد داداش
فردا که من موندم و زخمهای روی سینه نه این ریسک های نکرده و نه این چشمان بی ذوق جوابمو نخواهند داد.
آره قهوه چی
ما هردو توی زندگی سولفاته میشیم
آخرش پودر میشیم فوت میشیم و پخش هوا میشیم.