۲۲ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

دغدغه

یک درصد دغدغه میتونه گند بزنه  به نود و نه درصد آرامش !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

هدیه ات

هدیه ات را هر ساعت نگاهی می کنم و با این باور که تو آن را که من می خواهم بر نمیداری دلم را خوش می کنم. میخواهم آنی که تو را یاد آور است مال من باشد. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نع نع نع

بدشانسی یعنی بخواهی و نگذارند و تو نتوانی نه بگویی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خاموش است

مشترک مورده نظر دستگاه تلفن همراه خود را خاموش کرده تا حال تو را بگیرد. دلم را تنگ تر می کنی با این کار...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تخت میگوید

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﺷﺪﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ :

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﻳﺪ؟

ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﻢ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻡ،

ﺳﻘﻒ ﮔﻔﺖ : ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ!

ﭘﻨﺠﺮﻩ ﮔﻔﺖ : ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺑﻨﮕﺮ!

… … ﺳﺎﻋﺖ ﮔﻔﺖ : ﻫﺮ ﺛﺎﻧﻴﻪ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﺳﺖ!

ﺁﻳﻴﻨﻪ ﮔﻔﺖ : ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺗﺎﺏ ﺁﻥ ﺑﻴﻨﺪﻳﺶ!

ﺗﻘﻮﻳﻢ ﮔﻔﺖ : ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﺵ!

ﺩﺭ ﮔﻔﺖ : ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻫﺪﻑ ﻫﺎﻳﺖ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻫُﻞ ﺑﺪﻩ ﻭ ﻛﻨﺎﺭ ﺑﺰﻥ!

ﺯﻣﻴﻦ ﮔﻔﺖ : ﺑﺎ ﻓﺮﻭﺗﻨﯽ ﻧﻴﺎﻳﺶ ﻛﻦ!

ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ، ﺗﺨﺖ ﺧﻮﺍﺏ ﮔﻔﺖ : ﻭﻟﺶ ﮐﻦ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﮕﯿﺮ ﺑﺨﻮﺍﺏ !!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

راه بیا

هنگامی که یک قطره بیرون می آید…

اول با خط چشم “Lancome” و…

و ریمل مژه “Dior”… مخلوط میشود…

پس از آن هنگامی که پایین می آید و به گونه میرسد…

با “Chanel blusher” و “Estee Lauder Foundation” … مخلوط میشود…

و در صورت لمس لب ها، با رژ لب “Clinique” و… مخلوط میشود….

این به این معنی است که یک قطره است به ارزش حــــــداقل $۶۰

با دلار ۳۵۰۰ هم بگیری ۲۱۰ هزار تومن . تازه اگه اینا رو خودش زده باشه .

اگه رفته باشه آرایشگاه همین میشه دو برابر یعنی برو رو۵۰۰ هزار تومن .

پس عقل حکم میکنه باهاش راه بیای !

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

زندگی و قدرت

بدون عشق می توان قدرتمند بود

ولی با عشق می توان زندگی کرد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خشک سالی

من و نسرین هم دانشگاهی بودیم. از دور که او را میدیدم انگار سال ها است که او را می شناسم. حتی گاهی به این فکر میکردم: اه اسم این لعنتی چی بود. یکبار که در کلاس تنها شدیم به او گفتم: من شمارو کجا دیدم؟ در جواب  گفت: نمیدونم!. ولی میدانم او بیشتر از این حرفا برایم آشنا بود. هرکاری که می شد برای شناختنش انجام دادم ولی نه او هم بازی بچگی هایم بود و نه همسایه دیوار به دیوارمان. او 3 سال بعد ازدواج کرد. در دانشگاه شیرینی پخش میکرد از او پرسیدم مبارک باشد برای چیه؟ در دلم دل شوره ای داشتم، عصبی بودم و آرزو میکردم نگوید نامزدی ام است. او گفت: عروس شدم دیگه! من در گودالی کشانده شدم، هر لحظه از او دور تر میشدم انگار که هزاران هزار کیلومتر از او فاصله دارم . فقط سعی کردم لبخندی بزنم و از آن گودال رها شوم. رفتم و رفتم، ولی در گودال ماندم، در سیاهی غرق شدم. آشنایم بود بال زد و رفت و من ماندم با خانه خالی دیوار به دیوار دلم درخت هایش سال ها است که خشک شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دیدارت

می خواهم وقتی دیدمت بی آنکه حرفی بزنی صورتم را نزدیک صورتت کنم، لب هایم را بر روی لب هایت بگذارم. بدون آنکه فاصله ای باشد بگویم: از دیدنت خوشحالم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بابا و...

بابا...!

بابا بودن

بابای یه دختر بودن

بابا بهترین ها است

بابا در بر گیرنده تمام مردانگی ها است

بابا لذت تمام عشق ها است

بابا نشان سختی ها است

بابا اخرین دیوار تنهایی ها است

بابا رفتن زود هنگام

بابا و بوس های توی خواب

بابا و بابا و بابا

بابا چقدر خوبی ولی نه به اندازه مامان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰