بعضی وقتا تو دعوا فقط باید نگاه کنی! سکوت کنی!
فحشاشو بده و بهونه هاشو به جون بخری!
تموم که شد بغلش کنی و اروم. در گوشش بگی
با من نجنگ ، من دوست دارم . . .
بعضی وقتا تو دعوا فقط باید نگاه کنی! سکوت کنی!
فحشاشو بده و بهونه هاشو به جون بخری!
تموم که شد بغلش کنی و اروم. در گوشش بگی
با من نجنگ ، من دوست دارم . . .
مردی به این نیست که حوایت را
از چیدن سیب باز داری
مرد واقعی مردی است که
اگر حوا
هزاران بار سیب را چید
تا زمین که سهل است
تا جهنم هم
به دنبالش برود
علی خاتمی
بهم گیرمیده که چرا ظرف ماستو می لیسی
والا ماست چارتومنی رو من کارگرای کارخونهشم ببینم می لیسم !
سکوتِ اختیاری یک زن رو حتمن بشکنید
سکوتِ اختیاری یک مرد رو هرگز نشکنید
به پدر و مادرتون هم که نیکی کنین ! همین
بعضی وقتا دروغ خوبه !
به آدم کم طاقت باید بهش بگی حالم خوبه
غذا خوبه
هوا خوبه
دلمون خوشه
وقتی مخاطبت خوب باشه یعنی همه چیز خوبه …
روزهایی هست که باید زیرش خط کشید تا مثل خطی از یک رمان که زیرش خط کشیده ای وبی هوا ورقش می زنی به چشمت بیاید.روزهایی که وقتی روزهایت از دست می رود بتوانی راحت پیدایش کنی و با مرورش دلت گرم شود.روزهایی که باید ازش چند کپی گرفت و در پوشه و چند کشو و لای کتاب های دیگر پنهانش کرد. روزهایی که باید از روش نوشت و مثل تکه شعری از سعدی چسباند به در یخچال.روزهایی که باید باهاش عکس یادگاری گرفت و زیرش را حتما حتما تاریخ زد که وقتی آلبوم را ورق می زنی یک دفعه تو را ببرد به روزگار سپری شده .روزگار سپری شده ی تو که دیگر مردی سالخورده ای .روزهایی که دل را قرص می کند و این خیال آدم را بر می دارد که نامیراست.روزهایی مثل تکه هایی از رمان نامیرا که زیرش باید خط کشید,روزهایی بعید در خاورمیانه,روزهایی که تو در آن می خندی ,در هر من,روزهایی برای روزهای مبادا...
منبع: اس ام اس های دوستان
639....0912
لنگه های چوبی در حیاطمان گرچه کهنه اند و جیر جیر میکنند
محکمند …
خوش به حالشان که لنگه همند . . .
تو زندگی قبلیم یک کابوی جایزه بگیر بودم تو سال 1890 تو آریزونا، که واسه پول دنبال یک قاتل میگشتم ولی وسطش عاشق دختر رقاصه کاباره سن دیه گو میشم و نصف کاره رها میکنم و شهر نشین میشم