شاید داستان تکراری باشد. داستانی که تو بخاطر کسی تصمیم میگیری کمی به خودت فکر کنی، تا خودت را بسازی، و او این را می فهمد که تو او را نمیخواهی و میرود و سکوتت فقط بخاطر این بود، بخاطر او که خودت شده بود.
شاید داستان تکراری باشد. داستانی که تو بخاطر کسی تصمیم میگیری کمی به خودت فکر کنی، تا خودت را بسازی، و او این را می فهمد که تو او را نمیخواهی و میرود و سکوتت فقط بخاطر این بود، بخاطر او که خودت شده بود.
هیچ وقت در عمرم فکر نکردم از کسی بالاترم، یا حداقل حس بزرگتر بودن حتی به داغون ترین آدم روی کره زمین هم نداشتم. برایم هم عجیب نیست که یک نفر خودش را از من بالاتر ببیند. چون من اصلا او را نمیبینم. همچین آدمی را نباید دید. افرادی که بالا هستن هیچ وقت با کسی که پایین تر از خودشون هست بد رفتار نمی کنند چون گذشته خود را می بینند. ولی افرادی که پایین ترند تمام تلاششان را می کنند که فردی که بالا هست را تا جای ممکن پایین بیاورند و بعد هم سطح که شدن له اش کنند.
http://mamadpori.blogspot.com/2012/07/blog-post_1708.html
دل بستن به کسی دلیل نمی خواهد.
حتی علم هم نمی خواهد.
راه حلی هم نیست.
فقط گلویت را میگیرد تا دمه مرگ میبرد و رهایت نمی کند.
و همین رها نرکدنش غم انگیز است.
ظاهرن دنیا به دو دسته آدمای خوب و بد تقسیم میشه. خوبها شبا رو راحت تر میخوابن، بدها، روزاشون رو جالبتر میگذرونن!
آدینه : عاشق یه آدم دیگه بودن چه جوریه؟
رعنا : عاشقی باید قسمت آدم بشه. وقتی شد یهو به خودت می آی و می بینی یکی هست که برات با همه فرق می کنه.
آینه های روبرو ....... نگار آذربایجانی
قهوه در انتهای تلخی اش شیرینی هست که آدم بعد از نوشیدنش به خودش نمی گوید "عجب گندی خوردم ها!"
تو هم مثل قهوه میمانی. تلخی، سیاهی ولی آخرش شیرینی.