مرده

جنازه ام را دیدم
کنار جاده
افتاده بود تنها
چشمانم باز بود
به سویی خیره مانده بود
انگار از آنجا
آب میاوردن
انگار که من
از تشنگی مرده بودم
من تشنه
دیدارت بودم
همین

من

من نمیخوام اینو
من هرروز میخواستم بهت بگم
بگم
من
حاظرم بخاطرت همه چیزو
همه چیزو
بزارم کنار
منت نیست
همش وظیفس همش
چون با تو بودن
...

خنگ

خیلی ها می خواستنت
و
من
خنگم
همین

صدات

نمی دونم ولی احتمال خیلی زیاد داره اشتباه میره، چون راحت میشه خوند از اینجا صداشو...

میدونم

دوست داشتم به حرفام گوش میدادی میدونم الان حالت  ازم بهم میخوره

قضاوت

خیلی چیزارو نمیدونین و بعد باعث میشه زود قضاوت کنید، ولی لازم بپرسین حداقل که الکی کودورت پیش نیاد

ببخشید

از وقتی کمرم درد گرفته زود رنج شدم، عصبی میشم تندی...

باید معذرت خواست 

اینا

دلم میخواد برم دنبال کارایی که دوست دارم موسیقی عکاسی نقاشی تاریخ اینا منو اروم می کنه اینا منو دوست دارن

دوست

یکی از دوستام در حالی که من رو تخت ولو ام اومده بهم میگه نمیری تیری دی یاد بگیری؟

میگم چرا به موقش

میگه برو دیگه دیر میشه

میگم فعلا چیزایی که دوست دارمو بزار یاد بگیرم بعد اینا نشودم ادم افسوسشو نمیخره

چرا

قرار نیست من اینده ای باشم که دانشگاه و کتابا از من میخوان قرار من تا اخر من باشم