جنازه ام را دیدم
کنار جاده
افتاده بود تنها
چشمانم باز بود
به سویی خیره مانده بود
انگار از آنجا
آب میاوردن
انگار که من
از تشنگی مرده بودم
من تشنه
دیدارت بودم
همین