تو زندگی قبلیم یک کابوی جایزه بگیر بودم تو سال 1890 تو آریزونا، که واسه پول دنبال یک قاتل میگشتم ولی وسطش عاشق دختر رقاصه کاباره سن دیه گو میشم و نصف کاره رها میکنم و شهر نشین میشم
تو زندگی قبلیم یک کابوی جایزه بگیر بودم تو سال 1890 تو آریزونا، که واسه پول دنبال یک قاتل میگشتم ولی وسطش عاشق دختر رقاصه کاباره سن دیه گو میشم و نصف کاره رها میکنم و شهر نشین میشم
می خوام بزرگ که شدم ..
عاشق شم.
عاشق لاغر ترین دختر دنیا.
بعدش..
همونطور که عاشقم،
خیلی شیکّ و تدریجی،
گوشت بشم بچسبم به تنش و
آب بشم برم زیر پوستش
سبزه زرد شد
گندیده شد
ماهى متعفن شد
مُرده شد
سیب کپک زد
سیاه شد
سرکه رفت
پریده شد
سنجد پوک شد
پوکیده شد
شمع تمام شد
آب شد
آینه تار شد
غبار شد
نبود یک نفر چه بر سر یک سفره آورد
ببین چه بر سر یک دل مى آورد
قدیم ندیما گفتن : برای کسی بمیر که برات تب کنه !
قدیمیا چه پر توقع بودن !
من برات میمیرم ، خدا نکنه تو تب کنی
آنچه تو خواستی داده ایم.
آنچه ما خواستیم رفته است.
مانده جای لک قهوه روی استکان زیرش.
مثل من که مانده ام در خاطراتت.
از قدیم گفتن:
"در خانه اگر کَس است، یک حرف بس است"
اما من میگم:
"یک نگاه کافیست تا بدانى چه آشوبى در اعماق برپاست"
علی خاتمی
حتی اگر تو دنیای دیگه با یه زبون دیگه با زندگی تازه باشی، باز هم چشات اونو بین بقیه میبینه، میری نزدیک ببینی اونه؟ نه نیست فقط به نظر تو شبیه! دل تنگی تموم شدن نداره رفیق.