از اینکه کسی را دوست داشته باشم حراسی ندارم. از اینکه عاشقانه دستانش را بگیرم و وسط خیابان اصلی شهر لباهایش را ببوسم نیز حراسی ندارم. می دانی حتی اگر کسی جلویم را بگیرد و بگوید اگر تمام پول هایت را ندی می کشمت ناراحتم نمی کند، تمام پولهایم را هم به او میدهم، نه بخاطر اینکه از ترس شلوارم را خیس کرده ام. بخاطر اینکه تحمل نزدیکی به آن آدم را ندارم. من دنیای کوچک رویاهایم را آنقدر دوست دارم که نیازی نیست ببینم آن بیرون چه خبر است.

بیا، تو هم بیا، اینجا جا برای تو هم هست

یک صندلی از همان اول برای تو کنار شومینه گذاشتم :)