هر از چندگاهی خانه ای میسازم
کنار رودی پر آب
پشتش کوه های بلند
با گل های خوشبویی که هر روز
صبح
عطر افشانی می کنند
این خانه را
فقط با تو میسازم
بی تو نه گلیست 
نه دریست
نه خانه ای
نه حتی
مردی که صبح ها تو را از پشت در آغوش بگیرد